ابر سخا
بالاتراز این هاست لوایی که تو داری
خورشیددمیده ز عبایی که تو داری
ازبنده نوازی و عطایی که تو داری
آقای جهان است گدایی که تو داری
ما خاک بخیلیم و شما ابر سخایی
محبوب شده از کرمت شغل گدایی
چون جامه که بر قامت زیبا بنشیند
مهر توبه دلهای مصفا بنشیند
هرکسبه دلش مهر تو آقا بنشیند
مهرشبه دل حضرت زهرا بنشیند
لطف خود زهراست که ما اهل یقینیم
آن روز دعا کرده که امروز چنینیم
تو آینه داری و کلام تو گهر بار
در وصفت و ماندند…چه گفتار و چه اشعار
حقا که زلالی و نجیبی و نسب دار
بر شیر ندارد اثری زوزه ی کفتار
درعالم از این نکته هزاران اثر افتاد
((باآل علی هر که در افتاد ور افتاد))
بیراهه نرفتیم اگر هادی ما اوست
ذکر ولی ا.. همان جلوه ی یا هوست
چون شیشه ی عطری که به یک واسطه خوشبوست
در چنته ی ما نیست به جز مرحمت دوست
العبدُو ما فی یده کان لمولاه
ازبرکت خورشید کند جلوه گری ماه
تو هادی مایی و جهان بی تو سراباست
اوصاف تو در آیه ی تطهیر کتاب است
تو عشق مدامی و دمت مستی ناب است
جای ولی ا… کجا بزم شراب است؟!
یک آیه بخوان آتش کفرش به یم افتد
یک شعربگو کاخ و سرایش به هم افتد
گفتندشراب و دلت ای ماه کجا رفت
ازمجلس بغداد سوی شام بلا رفت
لب پاره شد و ناله ی زینب به هوا رفت
خون ازلب شه, روح زجان اُسرا رفت
شدمجلس اغیار همان بزم خرابه
وقتیکه سر افتاد به دامان ربابه
سید علی رکن الدین