شعر مصائب اسارت كوفه
از بچه هات هیچ کسی کم نمی شود
از بچه هات هیچ کسی کم نمی شود
باشد بخواب, بدتر از این غم نمی شود
باید چه کرد در وسط این حرامیان
با دست بسته مقنعه محکم نمی شود
پیشانی ام که بوسه زدی را شکسته اند
مرهم حریف شدت دردم نمی شود
هر کار میکنم بروند آن طرف, ولی
اوباش مانده دور و برم کم نمی شود
دنبال چادرم که سر دخترت کنم
تقصیر من که نیست, فراهم نمی شود
دارم سوار میشوم, عباس را بگو
زانوی کس, چو زانوی محرم نمی شود
شاعر؟؟؟