شعر عيد مبعث

اقرأ..

مُلک و مَلک مُرید و مسلمانِ احمد است
در ذيلِ لطفِ بی حد و احسانِ احمد است

احمد محمّد است و محمّد رسولِ حق
جمع صفات نیز، به عنوانِ احمد است

هر گل که بشکُفت به گلستان معرفت
مدیونِ قطره قطره ی بارانِ احمد است

“اقرأ..”بخواند و غار حرا پر زِ نور شد
مبعث، شروعِ تابش قرآنِ احمد است

معراج رفت و هم سخنِ کردگار بود
این نقطه، اوجِ عزت و ایمانِ احمد است

زهراست دخترش، ثمرش، مادرش، بَلی..
زهرا شکوهِ مِدحَت دیوانِ احمد است

سرمایه اش خدیجه و شمشیر او علیست
این دو، دو بالِ فتح به میدانِ احمد است

این شعر را بخوان، که جهان را خبر کنی
جانِ جهان علی و، علی جانِ احمد است

 مجتبی دسترنج ملتمس

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا