شعر مناجات با خدا

اللهی العفو

مانند طفل لوسم دنبال یک بهانه
در محضرت رسیدم با اشک دانه دانه

من را به چوب قهرت هرگز ادب نکردی
با این که دیدی از من اعمال مجرمانه

این مجلس ضیافت در شان این گدا نیست
حالا که راه دادی بیرون مکن ز خانه

صدها گناه دیدی صد اشتباه دیدی
اما مرا نکردی رسوای این زمانه

من عهد کرده بودم پایم دگر نلغزد
شد وعده های پوچم چون قول بچه گانه

هر جا خراب کردم لطفت نوازشم کرد
من شرمسارم از این الطاف بیکرانه

تو نام نیک از من شهره نمودی اما
آگاه بودی از آن عصیان مخفیانه

امشب دخیل بستم بر دامن سه ساله
بگذار روضه ای هم گویم در این میانه

از قافله که جا ماند گم شد میان صحرا
شد زجر بی مروت دنبال او روانه

آه از صدای سیلی آه از کشیدن مو
آه از لگد که آید دنبال تازیانه

هر جا که گفت بابا دادی سرش کشیدند
می سوخت قلب عمه از اشک نازدانه

آنقدر ناله سر داد آنقدر ضجه زد که
بابای او رسید از روی طبق شبانه

اسماعیل روستائی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا