شعر عيد غدير خم

من کنت مولا

من کنت مولا

رفت دست ماه با خورشید بالا همزمان
این دوتا در آسمان گشتند پیدا همزمان

از دهان حضرت حق و دهان مصطفی
از دو لب پرتاب شد “من کنت مولا”همزمان

وقت ظهر انداخته لرزه به جان دشمنش
جمع شد در پیکری گرما و سرما همزمان

روز با صوت خدا نام علی تکرار شد
در شبش دیدند حیدر را چهل جا همزمان

ناز شصتش که به رفت و آمدی تیغ دو سر
کمتر از یک ثانیه می زد دو سر را همزمان

پای درس معجزاتش یک به یک زانو زدند
نوح و خضر و یوسف و موسی و عیسی همزمان

ریخته بر هم زمان را آنچنان این مرد که
بوده در دیروز و در امروز و فردا همزمان

دست مولا از تمام دستها بالاتر است
معجزاتی مثل رد الشّمس کار قنبر است

مرتضی در لحظه ی پیکار تمرین میکند
با جناب ذوالفقار انگار تمرین میکند

مالک اشتر به وجد آمد که عباس علی
روی زین با حیدر کرار تمرین میکند

درسهای عاشق حیدر شدن را یک به یک
میثم تمار روی دار تمرین میکند

قبل پیغمبر شدن هر شب می آید جبرییل
با نبی ناد علی در غار تمرین میکند

گفت دشمن که فقط حیدر حق است و با خودش
تا بماند باز در انکار تمرین میکند

تا نلرزد پای مالک روبروی مرتضی
با خودش ما قبل هر دیدار تمرین میکند

دست مولا از تمام دستها بالاتر است
معجزاتی مثل رد الشّمس کار قنبر است

امیر حسین آکار

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا