شعر شهادت امام حسن (ع)

امان از دل زینب(س)

در حیرتم که با جگر او چه کار کرد
زهری که آب کرد دل سنگِ خاره را

زینب رسید ناله‌کنان، زودتر حسین
پنهان کنید این جگر پاره پاره را

تا سرفه کرد طشت پُر از داغِ کوچه شد
می‌خواند جای او جگرش درد واره را

در کوچه دید ضربه‌ای از پشت دست خورد
بعدش شنید ضربه‌ی دستی دوباره را

سیلی از این طرف زد و از آن طرف شکست
دیوار بسته بود به او راهِ چاره را

می‌رفت صبح زود به کوچه همیشه تا..
..پیدا کند بقیه‌ی آن گوشواره را

هفتاد تیر بر کفننش زار می‌زدند
تا که کنند یاد تنی تکه‌پاره را

لایوم مثل کرببلا ، نیزه می‌زدند
کم‌کم زیاد کرد حرامی شماره را

انگار حرصِ حرمله خالی نمی‌شود
پیش رُباب می‌شکند گاهواره را

دارد حسین رو به حرم گریه می‌کند
وقتی که شمر داشت به زنها اشاره را…

 حسن لطفی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا