شعر ولادت حضرت زهرا (س)

ام‌ابیها

عالم نبود، فاطمه اما حضور داشت
قبل از شروع خلقت دنیا حضور داشت

در آن زمان که ظرف مکان و زمان نبود
روح بزرگ حضرت زهرا حضور داشت

تا او نمی‌نشست پیمبر نمی‌نشست
در مجلسی که ام‌ابیها حضور داشت

مولا به زیر سایه زهرا حضور داشت
زهرا به زیر سایه مولا حضور داشت

وقت نماز، عرش می‌آمد به دیدنش
حتی خدا برای تماشا حضور داشت

زن بودنش دلیل نجنگیدنش نشد
در پشت جبهه فاطمه حتی حضور داشت

با اینهمه حضور ولی جلوه‌گر نبود
زهرا حجاب داشته هر جا حضور داشت

بین زنان هر دو جهان بهترین زن است
سر رشته امور به دست همین زن است

زهرا حقیقتی است که چون روز روشن است
کتمان‌پذیر نیست چون از بس مبرهن است

باید خدا مدیحه سرایش شود فقط
در وصف او زبان همه لال و الکن است

با شادی‌اش رسول خدا شاد می‌شود
چون گفته است شادی او شادی من است

سرچشمه عفافِ زنان عفیفه اوست
مریم به لطف فاطمه پس پاکدامن است

بالاست جایگاه زنان در نگاه دین
تاج سر ائمه اطهار یک زن است

ریحانه است اگرچه ولی در دفاع حق
چون ذوالفقار سخت تر از کوه آهن است

شرط رضای او و خدا و پیامبر
سربازی ولی و در این راه بودن است

باید شبیه فاطمه از حق دفاع کرد
با هرکسی که نیست در این خط وداع کرد

شأنش بلند مرتبه‌تر از مقام‌ها
نامش زبان‌زدِ همه در بین نام‌ها

واژه برای گفتنِ از فاطمه کم است
مدحش چگونه وصف شود در کلام‌ها؟

از جانب خدا و تمام ملائکه
هر صبح می‌رسد به حضورش سلام‌ها

از فرط رفت و آمد جمع فرشته‌ها
اطراف بیت فاطمه هست ازدحام‌ها

گرچه ائمه حجت حق بر خلائق‌اند
او حجت خداست برای امام‌ها

دارالشفاست، پس پدرش با وجود او…
…بی‌احتیاج می‌شود از التیام‌ها

بوسه به دست فاطمه فخر محمد است
مامور بوده است به این احترام‌ها

قبل از همه به یاری مولا بلند شد
زهراست ابتدای تمام قیام‌ها

روز قیام منتقمش هیچ دور نیست
برپا شده مقدمه انتقام‌ها

تا روز شادی همه چیزی نمانده است
تا انتقام فاطمه چیزی نمانده است

نشناختند فاطمه را در زمانه‌اش
او را فقط شناخت خدای یگانه‌اش

عالم اگر به بحر تفکر فرو رود
فهمی نمی‌رسد به یَم بی‌کرانه‌اش

اذکارِ توصیه شده تسبیح‌فاطمه است
اعجاز می‌کند بخدا دانه دانه‌اش

قدیسه بود و خادمه و خانه‌دار وحی
بیت‌المقدس است بوالله خانه‌اش

زهرا رسالت پدرش را به دوش داشت
پس می‌کشید بار علی را به شانه‌اش

مانند کوه پشت علی ایستاده بود
خوش بود مرتضی به همین پشتوانه‌اش

وقف علی شد و به خودش هم بها نداد
در طول زندگی بدون بهانه‌اش

مهریه‌اش شفاعت ما در قیامت است
جانم فدای مرحمت مادرانه‌اش

دل در هوای او سوی معصومه پر کشید
زیرا که گفته‌اند قم است آشیانه‌اش

گلچین به یاس باغ نبوت هجوم برد
ساقه شکست و سوخت در آتش جوانه‌اش

کشتی شکست خورده و پهلو گرفته است
در خانه هم ز همسر خود رو گرفته است

 آرش براری

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا