از سر خیری که هنگام سحر شد عایدم
گریه بر خون خدا و چشم تر شد عایدم
هم توسل کرده ام هم گریه های بی هوا
آنقدر گرما چشیدم تا شرر شد عایدم
جز در این خانه را هم رفته ام جان شما
هر کجا رفتم در بسته،ضرر شد عایدم
جنس بد را هرکجا عرضه کنی کم میخرند
پیش تو آوردمش خب بیشتر شد عایدم
مثل یک پروانه ام خاکسترم مانده بجا
آنقدر غم خورده ام خون جگر شد عایدم
این همان اوج مقامات است و بی شک این هم از
شیر مادر،روضه و نان پدر شد عایدم
وارد صحنت شدم شش گوشه را کردم بغل
آمدم مانند فطرس بال و پر شد عایدم
رسول عسگری