شعر شهادت حضرت زهرا (س)

ای شکوه محض

ای سراپا شوکت و مجد و شرف
آفرینش را دلیلی و هدف

ای سپهر عصمت و عز و جلال
نطق من در وصف تو گردیده لال

ای شکوه محض و ای کوه وقار
عصمت الله را تویی آئینه دار

《هستی عالم همه از هست توست》
اختیار ماسوالله دست توست

ای ملائک جملگی دربان تو
نور خورشید از رخ تابان تو

خاک پای تو همه افلاکیان
گرد کوی تو همه ناسوتیان

فضه ات شد تا قیامت جاودان
قنبرت غم می برد از شیعیان

چادرت اعجاز قرآن می کند
صد یهودی را مسلمان می کند

دامنت خون خدا می پرورد
هم حسین (ع)هم مجتبی(ع)می پرورد

عالم و آدم همه درمانده ات
مصطفی(ص) ام ابیها خوانده ات

مصطفی(ص)با آن همه شان و مقام
خاشعانه می کند بر تو سلام

مصطفی(ص)بیند علی(ع)در روی تو
یاد جنت می کند از بوی تو

فاطمه(س)ای زهره زهرا سرشت
بوی تو باشد همان بوی بهشت

ای خدیجه ام و پیغمبر ابت
عالمی بادا فدای زینبت (س)

ای مسیحا ریزه خوار خوان تو
موسی عمران گدای نان تو

نان تو شان نزول《هل اتی》
اهل جودی مثل شاه لا فتی

ای علمدار امیرالمومنین(ع)
کاشف الکرب امام المتقین

ای خدا گفته به قرآن مدح تو
ای《الم نشرح》به وصف و شرح تو

ای عروس خانه شیر خدا
سوره نوری و مصباح الهدی

کوثر و تطهیر و فرقان علی (ع)
سوره قدری و قرآن علی (ع)

روح ما بین دو پهلوی رسول
حب تو در دین ما اصل و اصول

حب تو بالا ترین سرمایه است
دین و مذهب را اساس و پایه است

کیستی تو ؟ بالا تر از ادراک ما
《لیله القدری》《وما ادراک ما》

فاطمه (س)ام ابیهای رسول
طاهره مرضیه راضیه بتول

انبیا و اولیا یکسر همه
سائل بیت گلین فاطمه(س)

آنکه شد پیغمبران را خاتمه
می زند بوسه بدست فاطمه (س)

زانکه دست فاطمه (س)دست خداست
دست او مشکل گشای انبیاست

فاطمه رمز قبولی دعاست
حجت الله امامان هداست

فاطمه(س)شیر خدا را همسر است
فاطمه (س)خون خدا را مادر است

فاطمه (س)آل کسا را محور است
فاطمه(س)خاتون روز محشر است

فاطمه روز نبرد با حیدر است
او شهید بین دیوار و در است

غنچه نشکفته اش پرپر شده
محسنش قربانی حیدر شده

دیده زهرا (س)جان حیدر(ع) در خطر
می کشیدن مرتضی (ع) را چل نفر

بسته بودن کافران و خصم دین
ریسمان بر گردن حبل المتین

فاطمه (س)جان بر کف کوی علی(ع)
با همان حالش دوید سوی علی (ع)

فاطمه (س)آئینه خیرالورا
گفت با قوم پلید و بی حیا

ای جماعت مصطفای(ص) ثانی ام
من امیرالمومنین را حامیم

مشق ایثار و شهادت می کنم
جان خود وقف ولایت می کنم

نیست در عالم کسی عین علی(ع)
جان فدای گرد نعلین علی (ع)

مرتضی نفس رسول خاتم است
حکم او حکم خدای عالم است

می خروشید در حمایت از ولی
فاطمه (س)بگرفت کمربند علی (ع)

دومی در آن میانه زد صدا
ای مغیره ساکتی اکنون چرا؟

گرچه او خیرالنسا باشد ولی
خیز و دستش را جدا کن از علی (ع)

دست حیدر(ع) بسته بود و دشمنان
میزدن زهرای(س) او را بی امان

با غلاف تیغ خود آن بی حیا
می زند بر بازوی خیرالنسا

پیش چشم فاتح بدر و حنین
تازیانه می خورد ام الحسین(ع)

بس کن ای《مداح》آل مصطفی (ص)
زین مصیبت گریه کردن انبیا

محمد رستمی(مداح)

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا