ای مادری ترین
ای مادری ترین پسر فاطمه , حسن!
ای مجتبی ترین ثمر فاطمه , حسن !
آن مقتدا که هیچ کَسَش اقتدا نکرد
با اینکه هست تاج سر فاطمه , حسن!
وقتی که در مدینه غریبش گذاشتند
یعنی شکست بال و پر فاطمه , حسن!
حتی صدای تو به سپاهت نمی رسید
یعنی شکسته شد کمر فاطمه , حسن!
روزی که مادر تو به کوچه ز پا فتاد
چشم تو دید درد سر فاطمه , حسن!
در ناله ها و نافله های شبش کسی
چون تو ندید چشم تر فاطمه , حسن!
در بین اهل بیت , خدایی خودت بگو
مثل تو کیست خونجگر فاطمه , حسن!
چون تو کسی که چادر خاکی ندیده است
ای قامتت عصا به بر فاطمه , حسن!
سیلی به پیش چشم تو بر مادرت زدند
دیوار بود و زخم سر فاطمه , حسن!
زهرا اگر که شد سپر مرتضی علی
آری تویی , تویی سپرِ فاطمه , حسن!
الحق که از حسین تو هستی غریب تر
این غربت است , در نظر فاطمه , حسن!
یک یار هم کنار تو روز وفا نماند
در غربتی تو هم اثر فاطمه , حسن!
یک عمر خونِ دل ز گلویت به تشت ریخت
ای پاره پارۀ جگر فاطمه , حسن!
شاعر : محمود ژولیده