شعر شهادت امام كاظم (ع)

پیکر شکسته

بر روی لب هایت به جز یا ربنا نیست
غیر از خدا ، غیر از خدا، غیر از خدا نیست

زنجیر ها راه گلویت را گرفتند
در این نفس بالا که می آید صدا نیست

چیزی نمانده از تمام پیکر تو
انگار که یک پوستی بر استخوانی است

زخم گلوی تو پذیرفته است اما
زخم دهانت کار این زنجیر ها نیست

این ایستادن با زمین خوردن مساوی است
از چه تقلا میکنی ؟ این پا که پا نیست

اصلا رها کن این پلید بد دهان را
از چه توقع میکنی وقتی حیا نیست

نامرد ! زندان بان ! در این زندان تاریک
اینکه کنارش میزنی با پا عبا نیست

این تخته ی در که شده تابوت حالا
بهتر نباشد بدتر از آن بوریا نیست

اما تو را با نیزه ها بالا نبردند
پس هیچ روزی مثل روز کربلا نیست
 علی اکبر لطیفیان

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

‫3 دیدگاه ها

  1. ی
    شمعی روشن کردم

    حوالی ِ همیــــن روزها،

    که زودتـــــر بیایــــی،

    میگـــــویند؛

    دعـــــایٍ دیوانــــگان هم، مستــــجاب میشود…

  2. نازم این بخت که برقرعۀ دل افتادی*گشته ویرانۀ دل باتوعلی آبادی
    اگرازنسل من اولادی علی دوست نشد*مردنش مایۀ فخر است چنین اولادی
    (باسلام ممنون که به ماسرزدید.ماشمارولینک کردیم.اگرمایل بودیدماروبانام دلباختگان حسین(ع)زنجان لینک کنید.علی علی)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا