شعر وروديه محرم

باز این چه شورش است

دارد صدای ماه تو نزدیک می‌شود

گوش دلم به اسم تو تحریک می‌شود

شهر م شبیه شام ده سال شصت و یک

یکسر برای داغ تو تاریک می‌شود

اینجا کتیبه‌ها محک سنگ عاشقند

دارد مسیر عشق تو باریک می‌شود

اسفند و طبل و سینه زنی خیمه و علم

باز این چه شورش است که افتاده در دلم

ای محتشم دوباره دلم شور میزند

شعرم رسیده بر سر آتش,زنان ,حرم…

وقتی که بغض روضه گلوی مرا گرفت

نای نوشتن از تو ندارد دگر قلم

من را به شهر گریه شب های غم ببر

شبهای اشک و نیزه و گودال و تیغ و سر

اسفند روی آتش این روضه ها منم

من را ببر به نقطه اوج غم و شرر

این روسیاه دائمی ات را کتیبه کن

بین کتیبه های سیاه غمت بخر

محمد کابلی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا