شعر ماه رجب - شعر ليله الرغائب

باز وقت عاشقی شد

باز وق عاشقی شد باز درها باز شد

مهربانیخدا بر بندگان احراز ش

بندهءبیچاره با دست کریمی ناز شد

بال دادندو دوباره نوبت پرواز شد

من که بانیمه نگاهی بال در می آورم

 

صد شراب ازغوره های کال در می آورم

 

تو صداکردی وگرنه باز خوابم برده بود

 

تو پذیرفتیوگرنه این گدا افسرده بود

تو دواکردی وگرنه دل یقینا” مرده بود

 

تو سپرگشتی وگرنه تیر شیطان خورده بود

 

خانه اتآباد آبادی کن این ویرانه را

 

رنگمروارید کن این اشک دانه دانه را

 

من گداهستم به احسان تو عادت کرده ام

 

با دو دستخالی ام سوی تو هجرت کرده ام

 

لطف بسیارتو را دیدم که رغبت کرده ام

 

از عیال ودوستانم نیز دعوت کرده ام

 

 

 

به همهگفتم کنار سفره جاداری خدا

 

دیدم اینجابهتر از من هم گدا داری خدا

 

 

 

   

 

مهر باطلشد به ذکر بی وضوی من نزن

 

حکم خاموشیبه آوای گلوی من نزن

 

 

 

دست رد برکیسه های آرزوی من نزن

 

این همه بدکرده ام اما تو بر روی من نزن

 

 

 

خسته ام ازاین همه دوری خدایی کن مرا

 

جان حیدرجان زهرا کربلایی کن مرا

 

 

خوانده امهر جا حسین و گفته ام هرجا حسین

 

یا منارجوه لکل خیر یعنی یا حسین

 

خیر دیدماز زمان آشنایی با حسین

 

پر کشیدهدل از اینجا با سلامی تا حسین

 

السلامای شاه بی سر یا ذبیح” بالقفا

 

ایسر بی تن, تن بی سر گرفتار جفا

 

 

 

حسینقربانچه

 

 

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا