شعر وروديه كربلا

با کاروانت

با کاروانت
همراه گشته لشکر سینه زنانت

اینجا جوان ها
خون اشک می ریزند در سوگ جوانت

ای آسمانم
رنگی ندارد این شب و روز آسمانت

مهمان نوازی
جایی ندارد در مرام میزبانت

روضه همین بس
شمشیر ها خورده است جسم نیمه جانت

آه ای موذن
خیمه شده دلتنگ تکبیر اذانت

زینب نداند
نیزه به دنبال چه باشد در دهانت

 شهریار سنجری

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا