شعر محرم و صفرشعر وروديه محرم
بزم شراب
هی شور میزند دل عالیجناب ها
در این زمین نظر نخورند آفتاب ها
عباس ایستاده و قطعا مراقب ست
حتی نسیم بو نبرد از نقاب ها
قامت بلند ها همگی دور محملند
بستند صف مقابل این با حجاب ها
زانو زدند پیش قدمهای عمه جان
می آمدند پشت سر هم رکاب ها
اما چقدر زود گذشت این دو روز ِ خوش
از کربلا به بعد بهم ریخت خواب ها
غیر از خرابه هیچ کجا جای خواب نیست
قطعا میان کوچه ی خانه خراب ها
از یک طرف به بازوی سجاد بسته شد
از یک طرف به بازوی زینب طناب ها
خون گریه کرد چشم عمو روی نیزه ها
وقتی رسید کار به بزم شراب ها
بزم شراب و چشم عمو یک طرف ولی
وای از لبان تشنه و از ظرف آب ها
ای وای از سوال رقیه :عمو کجاست؟
اینبار زجر آمد امان از جواب ها…
امیرحسین آکار