بسم رب النور ، من هستم مسلمان حسن
بوده از روز ازل دستم به دامان حسن
آمدم اصلا در این دنیا به فرمان حسن
عالمی دارم در اینجا با گدایان حسن
شکر حق که مثل اربابم دلم با مجتباست
تا قیامت بر لبم ، یا مجتبی یا مجتباست
ای خوشا آن دم که ذکر لب حسن جان می شود
پیش چشمم جنت الاعلی نمایان می شود
در دل ویرانه قلبم گلستان می شود
درد های گفته و نا گفته درمان می شود
هر که با این اسم زیبا عشق بازی می کند
روز محشر پیش مردم ، سرفرازی می کند
دل حسن ، دلبر حسن ، عالی حسن ، اعلا حسن
قبله عباس و عشق زینب کبری حسن
تا ابد بانی کل مهربانی ها حسن
《لافتی الا علی و لا کریم الا حسن》
هیچ هم گیرد ز سائل بی نهایت می دهد
مهربانی را ببین ناگفته حاجت می دهد
ای تمامی وجود حضرت خیرالنسا
زینت دوش نبی و زینت عرش خدا
چهره تو مصطفی در مصطفی در مصطفی
بند می آیند هنگام عبورت کوچه ها
در جمالت جمع گشته ، کل زیبایی حسن
یوسفی ، ماهی ، نه بالاتر از اینهایی حسن
تو همان هستی که بی منت سخاوت می کنی
آسمانی ، آسمانی هم عنایت می کنی
دم به دم بر عالم و آدم محبت می کنی
فاطمه هو می کشد وقتی کرامت می کنی
دم به دم لطف فراوانت به خوب و بد رسید
مهربانی تو را خوب و بد عالم چشید
ای که آقازاده و آقا و آقا پروری
مانده ام که مصطفی یا فاطمه یا حیدری
تا قیامت از زمین و از زمان دل می بری
با وفایی ، مهربانی ، بی نظیری ، محشری
یا معز المومنین دست الهی یار توست
نایب حیدر شدن تنها در عالم کار توست
ای خدای هیبت و خشم و جلال و اقتدار
حاصل عمرِ جنابِ حیدر ِدُلدُل سوار
کینه توزان جمل را قدرت تو کرده خار
یا علی گفتی و شد لشکر تماما تار و مار
شیر حیدر ، ای حماسه آفرین عالمین
کیستی تو که علمدار سپاهت شد حسین
سیدی کن گوشه چشمی ، من گدای قاسمم
هر چه هم بد باشم آقا ، خاک پای قاسمم
نوکر حلقه به گوشم ، بی نوای قاسمم
من به زیر منت ِ کوه وفای قاسمم
آی ابر با کرامت ، رحم کن بر این کویر
عشق آقازاده ات را از دلم هرگز نگیر
ای که از مظلومیت ماهی دریا گریه کرد
بر مزار مخفی تو چشم زهرا گریه کرد
پیر شد از بس حسینت بر تو آقا گریه کرد
یاد داغ کودکیَت عرش اعلا گریه کرد
کوچه تنگ مدینه موسفیدت کرده است
آه در خانه زنت ؛ آقا شهیدت کرده است
محمد حسین رحیمیان