شعر شهادت حضرت علی اصغر (ع)

بس کن رباب …

بس کن رباب نیمه ای از شب گذشته است

دیگر بخواب نیمه ای از شب گذشته است

کم خیره شو به نیزه , علی را نشان نده

گهواره نیست دست خودت را تکان نده

با دست های بسته مزن چنگ بر رخت

با ناخن شکسته مزن چنگ بر رخت

بس کن رباب حرمله بیدار می شود

سهمت دوباره خنده انظار می شود

ترسم که نیزه دار کمی جابجا شود

از روی نیزه راس عزیزت رها شود

یک شب ندیده ایم که بی غم نیامده

دیدی هنوز زخم گلو هم نیامده

گرچه امید چشم ترت نا امید شد

بس کن رباب یک شبه مویت سپید شد

پیراهنی که تازه خریدی نشان مده

گهواره نیست دست خودت را تکان مده

با خنده خواب رفته تماشا نمی کند

مادر نگفته است و زبان وا نمی کند

بس کن رباب زخم گلو را نشان مده

قنداقه نیست  دست خودت را تکان مده

دیگر زیادت این غم سنگین نمی رود

آب خوش از گلوی تو پائین نمی رود

بس کن ز گریه حال تو بهتر نمی شود

این گریه ها برای تو اصغر نمی شود

 حسن لطفی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

‫۲ دیدگاه ها

  1. سلام خدا قوت
    حیف که چشمام درد میگیره وگرنه یه شب همه ی اینن شعرارو باهم میخوندم دست شاعراشون درد نکنه فکرشون پایدار باشه در پناه حق
    قبلا هم گفتم اگه امکانش هست از شهدایی که هر هفته مهمونتون هستن بیشتر بگین
    راستی میشه یه بارهم شهیدبرونسی رو مهمون کنید؟!!!!!!!!!!!


    حدیث اشک :
    سلام و عرض ادب
    یک شب که فکر نکنم بشه تمام اشعار رو خوند ولی پیشنهاد میکنم تا اربعین هر شب چن تا شعر رو بخونید تا دلتون آروم بشه و بتونید حق شعر رو ادا کنید.

    در مورد شهدای میهمان هم به روی چشم. انشالله تصمیم داریم که هم یه آرشیو از شهدایی که دعوت میکنیم درست کنیم و هم اطلاعاتی (هر چند کوتاه) از این شهدا در وب قرار بدیم .

    انشالله هفته آینده از شهید برونسی دعوت میکنیم تا …

    با تشکر از شما و انشالله در پناه اهل بیت علیهم السلام موفق باشید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا