به عشق روی حسین
به عشق روی حسین دل بهانه کرده حرم
ز پیچ و تاب فراقش صدا زنم که ز غم
دلم گرفته دمادم هوای شهر حسین
دوباره دست به قلم شد دلم ز بهر حسین
در آن زمان که هوای دلم کمی غم داشت
و از برای چکیدن بهانه ای کم داشت
به سان مرغ سبکبال به آسمان پر زد
بسوی منزل معشوقه اش ز جان پر زد
بر آسمان دو چشمم هوای گریه وزید
و بر زمین لبم قطعه های حرفی رسید
ز فرط مستی داغش دلم تلاطم کرد
و با قلم به نوشتن ز او تفاهم کرد
دوباره دست به قلم شد دلم ز بهر حسین
که سّر مستی منشد نمی ز بحر حسین
همان حسین که دوعالم مطیع و بنده ی اوست
همان که ذات خداهم اسیر خنده ی اوست
قلم به لرزه درآید به گاه وصف رخش
و دل به سجده درآمد به گاه وصف رخش
شنیده ام ز لب عارفان اهل خدا
ز صاحبان خردفاضلان فضل خدا
که گفته اند زگنه گر دلت پر از غم شد
و یا که رنگ خدابر دلت کمی کم شد
بزن دم از شه بی سر که عشق رب جلی ست
و رمز شادی او ازنوای ابن علیست
قسم به حق که وجودم به کفه ی ید اوست
که رزق و روزی عالم ز پنجه ی ید اوست
قسم به آنکه عوالم به امر او سپریست
و بر مسبب خلقت همان که جان نبیست
اگر که طالب خیری برای هر دو جهان
به انحصار حسین است جواز و راه جنان
فرشید یار محمدی
عالی بود من که لذت بردم التماس دعا