به قربان اباعبدالله
شهرت ماست, محبان اباعبدالله
ریزه خواریم سر خوان اباعبدالله
نظر فاطمه از روز ازل بر ما بود
نام ما بوده به دیوان اباعبدالله
اشک ما از کرم زینب او تامین است
تا که هستیم پریشان اباعبدالله
“یاعلی”گفتم و دیدم که علی گفت؛”حسین”
پدرش رفته به قربان اباعبدالله
قلم عفو کشیدند به پرونده ی ما
تا نشستیم به ایوان اباعبدالله
دین ما را نبی آورد و حسین ابقاء کرد
زیر دینیم و مسلمان اباعبدالله
مرگ حق است, ولی در دل میدان خوب است
کاش باشم ز شهیدان اباعبدالله
مادرم لقمه ی نانی که سر سفره گذاشت
همه خوردیم به احسان اباعبدالله
جرعه آب خنکی خوردم و گفتم با اشک
به فدای لب عطشان اباعبدالله
رفته بودم سر بازار لباسی بخرم
یادم آمد تن عریان اباعبدالله
علت سوختن چوب در آتش این است؛
چوبها خورده به دندان اباعبدالله…
آه از شام غریبان که به صحرا افتاد
شعله بر دامن طفلان اباعبدالله
رضا رسول زاده