وضوی اشک و کمی مُشک ناب می خواهم
برای بردن نامش گلاب می خواهم
منی که تشنه ی آتشفشانی از اشکم
به زخم حنجره بغض مذاب می خواهم
حضور خلوت انس و انیس باده به دست
برای مدحت عالی جناب می خواهم
به نام فاتح خیبر به نام فاتح عشق
قیام فاتحه را فتح باب می خواهم
درِ دکان غزل بی ثنای او بسته ست
هوای شعرم و حال خراب می خواهم
مرا هوای نجف بی بهانه می خواهد
خیال رفتن خود را شتاب می خواهم
به آب رو زدنم عین بی طهارتی است
که آبرو فقط از بوتراب می خواهم
دم نفس زدن من فدای تیغ دو دم
خروش خواهشم امشب جواب می خواهم
مرا بگیر و بکش با فراق عذاب نده
محبت تو به جای عذاب می خوهم
به توبه یکصد و ده مرتبه علی گویان
سیاهی عملم را نقاب می خواهم
به چشم خلق گناهم فقط علی خواهی ست
به این گناه نکرده ثواب می خواهم
” علی امام من است و منم غلام علی “
غبار ذرّه ام و آفتاب می خواهم
رسیده خوشه انگور شاخه های ضریح
خمار عشقم و امشب شراب می خواهم
اسماعیل شبرنگ