شعر شهادت حضرت زهرا (س)

بی بی جانم

او ابتدای خلقت دادار ، فاطمه ست
او انتهای نعمت بسیار ، فاطمه ست
هم بر خدیجه محرم اسرار فاطمه ست
تنها پناه حیدر کرار فاطمه ست
حتی امید هرچه گنهکار فاطمه ست

از او خدا به خلقت انسان مدد گرفت
با آیه آیه سوره قرآن مدد گرفت
از جای پاش روضه رضوان مدد گرفت
از او امیر عالم امکان مدد گرفت
ذکر نبرد فاتح پیکار فاطمه ست

وقتی پناه داده به عالم پناه را
گفتند میخرد سر یک سوزن آه را
در دست خود گرفته پس او مهر و ماه را
سر کرد تا قواره چادر سیاه را
دیدیم ما که کعبه سیار فاطمه ست

تنها امیر شخص خدا در زمین علی ست
آن وعده ای که داده بهشت برین علی ست
تا روز حشر یکسره مسند نشین علی ست
درد است اگرچه باز که تنها ترین علی ست
اما برای درد علی یار فاطمه ست

زیباست بس که رنگ جهانِ علی و او
همسان شده ست پس ضربانِ علی و او
جانم فدای حکم و بیانِ علی و او
وقتی که نیست فرق میان علی و او
ذکر قیام فاطمه اینبار فاطمه ست

امشب به پای غصه حیدر سحر کنید
چشمان خویش را به غم آهسته ، تر کنید
آرام تر مباد کسی را خبر کنید
چشمان خیس ، گریه خب آرام تر کنید
چون بین خانه علی ، بیمار فاطمه ست

حیدر نگاه کرد غم او جوانه زد
حیدر به گیسوان یتیمانه شانه زد
طعنه به شوم چشمی اهل زمانه زد
هر صبح بوسه بر و دیوار خانه زد
وقتی که دید دست به دیوار فاطمه ست

ای چشم در عزای گل مصطفی بسوز
در غصه های بی سخن مجتبی بسوز
بشین و باز بر غم شیر خدا بسوز
امشب به ذوالفقار ید مرتضی بسوز
آتش بگیر «زخمی مسمار» فاطمه ست

هر صبح و شام هر نفس مادر آه شد
زهرا زمین که خورد علی بی پناه شد
آمد حرامزاده ترین ، سد راه شد
دنیا شبیه روی قشنگش سیاه شد
وقتی اسیر این همه آزار فاطمه ست

امیرفرخنده

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا