شعر محرم و صفرشعر وروديه محرم

تربت شاه

روزگاری می شود با گریه و غم زنده ام
من همین که مجلس روضه بیایم زنده ام

چند ماهی می شود چشم انتظارش بوده ام
با امید نوکریِ در محرم زنده ام

کام من را مادرم با خاک تربت باز کرد
سال ها با تربت شاه دو عالم زنده ام

چای روضه باطنا آب بقایم می شود
تا که می نوشم از این کوثر دمادم زنده ام

جامه های زینتی اصلا نمی خواهم, فقط
در لباس مشکی و شال عزایم زنده ام

در تعارض بین مرگ و زنده بودن مانده ام
در خیابان مرده ام, در زیر پرچم زنده ام

آمده ماه محرم محتشم می خوانم و
باز هم با مقتل ابن مقرم زنده ام

با لب تشنه میان قتلگاه افتاده بود
تا ابد با گریه بر این داغ اعظم زنده ام

محمد جواد شیرازی

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا