شعر شهادت حضرت مسلم (ع)
تک و تنها
نه سپاهی برای من مانده
نه دگر روزگار یار من است
کوفیان جا زدند آقا جان
مرگ حالا در انتظار من است
کوچه در کوچه گریه میکردم
تک و تنها..غریب مثل علی
من خودم ماندم و خودم آقا
بی کس و بی حبیب مثل علی
–
تشنه بودم ولی دریغ از اب
لبم از تشنگی ترک برداشت
بهشان رو زدم ولی افسوس
کسی اصلا به من محل نگذاشت
–
راه رفتم مدام در کوفه
بغض کردم قدم قدم اقا
شد همانی که فکر میکردم
عهدشان نیست محترم اقا
–
باورت می شود عزیز دلم
عده ای با دو سکه برگشتند
برق این سکه ها که بیشتر شد
دشمنان تو بیشتر گشتند
–
سیدی از تو خواهشی دارم
چشم و گوشت به خواهرت باشد
التماس می کنم که برداری
زره ای قد اصغرت…باشد؟
–
حرمله شرط بسته با خولی
که اباالفضل را زمین بزند
قصد دارد در علقمه اقا
تیر بر چشم مه جبین بزند
–
آرمان صائمی