اقتدار از شکوه او جاری
عظمت از ابهتش لبریز
می شود در برابر حلمش
اقیانوس ، قطره ای ناچیز
کهکشان محشر عبورش بود
آسمان تشنه ی حضورش بود
بر نمی دارم از گدایی دست
ماه وقتی گدای نورش بود
وحی لالایی شبش بوده
یا علی یا علی مناجاتش
زینب آن بانویی که مولا هم
با وضو می رود ملاقاتش
با وقارش حماسه سازی کرد
بی همانند کربلا ، زینب
هر بلا را به سجده می انداخت
جبل الصبر مرتضی ، زینب
سرنوشت قیام ، با زینب
تا ابد جاودان شدن باشد
با وجود جلال او غم نیست
که علمدار عشق، زن باشد
می نویسم عقیله می خوانم
جان از غصه آمده برلب
روضه دار شبانه روز حسین
مادر گریه ،حضرت زینب
زینب آن بانوی نجیبی که
به حیا و وقار حساس است
در میان نگاه نامحرم
نگران غرور عباس است
می نویسم بر آنکه می زد سنگ
از زمین و از آسمان لعنت
دختر فاطمه اسیری رفت ..
بر یزید و یزیدیان لعنت
ناصر دودانگه