حسین من
یکسال و نیم را گذراندم بدون تو
با خیل دردها گذراندم بدون تو
بر روی دوش من غم هجر نگار بود
پائیز بود ، اگر چه به ظاهر بهار بود
احوال زار من همه سوغات کربلاست
این قامت خمیده جراحات کربلاست
یادم نمی رود ته گودال رفتی و ..
آنقدر نیزه خوردی و از حال رفتی و ..
دیدم برای غارت جسم تو جنگ شد
دیدم که قسمت دهنت پاره سنگ شد
دیدم حرامزاده روی سینه ات نشست
دیدم که نیزه را وسط سینه ات شکست
می خواست تا که قلب مرا زیر و رو کند
خیلی تلاش کرد تو را پشت و رو کند
تو رفتی و امید حرم نا امید شد
بعد از تو بود گیسوی زینب سپید شد
داری خبر؟! بدون تو آمد چه بر سرم
اصلاً بگو کجا که نرفتم برادرم !!!!
نامحرمان طناب به دستان ما زدند
آتش به خیمه ها که نه،بر جان ما زدند
رفتی حسین خواهرتو سر به زیر شد
غصه نخور فدای سرت که اسیر شد
رفتی حسین بعد تو قامت کمان شدم
پیگیر روسریِ خود از این و آن شدم
گریان به حال خواهر تو آسمان شده
در بین راه همسفر من سنان شده
بازار رفته ام خبرش را شنیده ای؟!
حرف و حدیث پشت سرش را شنیده ای؟!!
بی غیرتان کوفه به بازار آمدند
اصلا فقط به نیت آزار امدند
روی مرا به خون سرم رنگ می زدند
از روی بام بر سر من سنگ می زدند
نامحرمی گداصفتِ بی حیا ی مست
به دختر علی بد و بیراه گفته است
من را در ازدحام کشاندند ای حسین
من را به شهر شام کشاندند ای حسین
من را به اسم صدا کردهاند آه
به من یکی دوبار کشیده زدند آه
در شهر شام بود که قلبم کباب شد
وقتی باب وارد بزم شراب شد
محمد کیخسروی