کربلا وُ شبِ جمعه حرمِ حضرتِ عشق
در کجا بوده چنین بخت میسّر باشد
در حرم روضه ی مقتل چقدر می چسبد
چه شود مرثیه خوان حضرتِ مادر باشد
هرگزم بهتر از این بخت نباشد یارم
جای من در حرمِ آلِ پیمبر باشد
جای دارد نفسی تازه کنم از سحرش
به اذانی که در آن طعمِ معطر باشد
چه نسیمِ سحری می وزد از باغِ حرم
آسمانش چقدر رقصِ کبوتر باشد
جنتی را که خدا وصف کند اینجا هست
باغِ هفتاد و دو تن لاله ی پرپر باشد
پیشِ چشمانِ تو زیباست فراوان زیباست
که دو گنبد دو ضریح از دو برادر باشد
یا که در هر طرفِ مرقدِ شش گوشه ی عشق
خواهرش آمده وُ روضه ی اصغر باشد
هر که اینجا به خدا می رسد امّا باید
در سرش شوقِ طوافِ علی اکبر باشد
ای خوش آنکس که در این سعی و صفا فیض برَد
یک شبه سائلِ این خانه توانگر باشد
کاش باشی و ببینی چه صفایی دارد
این که چشم همه عشاق به دلبر باشد
محشری است شب جمعه ببینی اینجا
خواهری نوحه گرِ داغِ برادر باشد!
هستی محرابی