حُسن یوسف
شاه و ماه ستاره ها سر زد
ماه و شاه ستاره ها سر زد
مشتری هم برای استهلال
سر راه ستاره ها سر زد
شب تاریک کهکشان ها دید
به پگاه ستاره ها سر زد
عزت هر چه آسمان تابید
عزّ و جاه ستاره ها سر زد
او دمید و به زهره ها گفتند
که پناه ستاره ها سر زد
حُسن یوسف به باغ ها وا شد
غنچه ی چل چراغ ها واشد
این شکوفا ، سَجِیت ُ الکَرم است
گل زیبا ، سَجِیت ُ الکرم است
پسر ارشد قبیله ی عشق
هم چو بابا سَجِیت ُ الکرم است
مادرش پیروهن به سائل داد
مثل زهرا سَجِیت ُ الکرم است
نفسش میدهد صلا به عطا
این مسیحا سَجِیت ُ الکرم است
پای تا سر دل از سخا برده
او سرا پا سَجِیت الکرم است
روی گلهای یاسمن بنویس
سطر دلها حسن حسن بنویس
گل به دوش نهال می خندد
مثل خود بی مثال می خندد
بلبل مست از طلوع رُخش
نغمه خوان بی مجال می خندد
لحظه ی اول ِ نگاه بر او
هفته و ماه و سال می خندد
فلق ازِ صبح روز میلادش
دائمی بی زوال می خندد
رود جاری به جویبار ولا
می درخشد زلال می خندد
قدّ و بالای دلبری دارد
حسن و صبر حیدری دارد
صبر کرده دین به پا ماند
پرچم مسلمین به پا ماند
آسمانی قیام صبرش با
دوستی در زمین به پا ماند
مجمع عاشقانه ی سادات
نام زهرا چنین به پا ماند
تا قیام قیامت مهدی
یاد حق آفرین به پا ماند
گریه میکرد از برای حسین
ذکر آن نازنین به پا ماند
گفت لایوم کیومک ای مظلوم
قتلگاه و رضائک ای مظلوم
محسن غلامحسینی