شعر ولادت اميرالمومنين (ع)

خدا همینکه تورا آفرید بی تردید

خدا همینکه تورا آفرید بی تردید
تمام هیبت خود را به چشم تو بخشید
همینکه عرش و اهالی آن رُخت را دید
دلیل سجده خود را بر آدمی فهمید

چه شور وحال عجیبی به عرش افتاده
دوباره دور و برت را گرفت سجاده

چو عزم عالم خاکی نمود شاهنشاه
تمام عالم بالا مُلازمش در راه
وشد به آمدنش سینه چاک بیت الله
چگونه از تو بخوانم امیر جولانگاه

فراتر از جَرَیان خیال یعنی تو
تصور جبروتش محال یعنی تو

همینکه بنت اسد کودکی به دست آمد
به سرنوشت ابوجهل ها شکست آمد
حنین و بدر و اُحد مستِ مستِ مست آمد
کسی که بوده یدالله از الست آمد

تو آمدی و به احمد رسید علم کتاب
میان رزم تو نازل شد آیه های عذاب

هلال ماه رجب تا که میزند لبخند
قلوب مانده به اشراق چشم او دربند
قرار و تاب زکف داده منتظر هرچند
فرشتگان مقرب به او ارادتمند

به جز علی به علی نقطه ای به قران نیست
از این حقیقت ناطق سرودن آسان نیست

منو سیاهی شب های تارو یادعلی
منو سفارش مادر به ختم نادعلی
منو غلامی بابای خانه زادعلی
منو امام زمانی در امتدادعلی

علی علی شده کار شبانه روز دلم
خدا خودش زده عطر تورا به آب وگِلم

گدا خبر ز کم ِ حیدری ِ او دارد
نظر به حلقه وانگشتری ِ او دارد
و قصه ها بهسر از دلبری ِاو دارد
که سینه ای سپر از سروری او دارد

امیر فاتح دلها در این تلاطم دهر
شنیده ام نزدی لب به نان گندم شهر

تو آن امام رئوفی که سایه ی سرم است
میان خانه ی تو شعر ناب دفترم است
و بخش اعظم ان خانواده از کرم است
فقط به دست حسینت امید آخرم است

از آن زمان که دلم را به دست او دادم
میان معرکه ای از جنونش افتادم…

مرتضی مومنی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

‫4 دیدگاه ها

  1. تو که باشی سال ها یک فصلن

    نه خزان دلتنگی ، نه سوز دل سردی ، نه آتش بی مهری….

    ***********************************

    تو آزدای بیان کنی بیانت را

    سپس
    ***********************************
    بروزم و تشکر از ثانیه هایی که برای خواندن مطالب صرف می کنید.
    چه دعا بهتر از اینکه خدا پنجره باز اتاقت باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا