داماد کربلا
از شوق، دیده ام شده دریا مبارک است.
مستم نموده ای به تماشا مبارک است.
شد رخصت بزرگْ ترِ خطبهِ خوانی ات.
در وقت رزم، نامه ی بابا مبارک است.
کِل می کشد به دور و برت سنگ، جای نُقل.
میدان شده ز هلهله غوغا مبارک است.
شد بندِ بازِ چکمه ی تو بر دلم گواه.
داری شتاب، عاشقِ شیدا مبارک است.
جای عروس نیزه دهانت عسل گذاشت.
کامت شده لبالبِ احلیٰ مبارک است.
بر دست و پا و روی تو از خون حنا گذاشت.
شمشیر و سنگ و نیزه، مُجَزّا، مبارک است.
در زیرِ دست و پا گل شمشاد مجتبی.
جانم، شدی چه خوش قد و بالا مبارک است.
اندازه گشت جامه ی دامادی ات به تو.
گشتی بلند، هم قَدِ سقا مبارک است.
از زیر سُمِّ اسبْ به هفت آسمان برو.
باغِ بهشت ماهِ عسل را مبارک است.
سائیده شد به روی سرت قندِ مجلست.
از استخوانِ تکْ تکِ اعضا مبارک است.
در بستری ز نیزه و شمشیر و خاک و خون.
شد حجله ی زفاف تو بر پا مبارک است.
شد ساقدوشِ حجله ی با سر سعادتت.
بر عرشِ نیزهِ اکبر لیلا مبارک است.
سر کرده در عزات عروست به جای تور.
چادر سیاهِ حضرت زهرا مبارک است.
رسول رشیدی راد(مجتبی)