شعر وروديه محرم
دخیل چادر زهرا
آقا نمیشود که تو دریا کنی مرا؟
امشب دخیل چادر زهرا کنی مرا؟
آماده ام که جان خودم را فدا کنم
امشب بیا که بی و سر و بی پا کنی مرا
اقا دلم گرفته از اینجا مرا ببر
من را ببر که بی غمِ دنیا کنی مرا
سوگند خورده ام که فدایت شوم حسین
سوگند خورده ای که تو آقا کنی مرا…
«غیر از غلامی تو به دردی نمیخورم»
آقا مخواه تا ز سرت وا کنی مرا
من نوکر تو بوده ام از کودکی حسین
مجنون تو شدم که تو لیلا کنی مرا
قلبم شکسته تا که شنیدم به نی شدی
یک عمر حاضرم که به نی ها کنی مرا
جواد دیندار