دست وپا میزنی و دست به پهلو دارد
مادرتو نگران چشم به این سو دارد
یادشانه زدن موی سرت افتادم
بی حیاشمر چرا پنجه به گیسو دارد
کاشذبحت نکند پیش من از پشت سرت
دلزینب به چه اندازه به تو خو دارد ؟
دلزینب به چه بسیار به تو خو دارد
بیخیال است نگاه نگران ما را
مستمست است که صید (بند) خود آهو دارد
من فقطفکر فراق شب و دوری زتوام
خوشبحالزن خولی گل خشبو دارد
همبرای تو هم دختر تو می گویم
دردسردارد اگر آنکه به سر مو دارد
دخترتپیر شد از داغ ولی هیچ نگفت
مثلزهرا چقدر دخترتان تو دارد
ماندهام من زچه رو تا که زمین می افتد
وقتبرخاستنش دست به زانو دارد
ازهمان لحظه که از خواب پرید از وحشت
دخترتناله ی ای عمه پدر کو دارد
یاسرمسافر