شعر مدح و مناجات اميرالمومنين (ع)شعر ولادت اميرالمومنين (ع)

دست خدا

مگر که باز رُخت از پسِ نقاب در آمد؟
و یا که‌ صبح‌ دمیدست و آفتاب در آمد؟

همین که‌ خَلْقِ دو ‌چشمت تمام گشت خدا گفت :
مبارک است ، مبارک ، چه ‌خوب از آب در آمد

تویی که نقطه بسمِ الَهِ کتابِ خدایی
ز شرح خال سیاهت علی کتاب در آمد

یداللَهی و‌ نبی دید در میانه میدان
از آستین خدا دستِ بوتراب در آمد

گره زدم دل خود را فقط به زلف سیاهت
چه راست راهِ من از بین پیچ و تاب درآمد

بنازم این همه رحمت ، که بارها همه دیدند
گناه تا به نجف آمد و ثواب درآمد

عاصی خراسانی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا