شعر شهادت حضرت عباس (ع)
دل آب را شکست
در آب دست برد و دل آب را شکست
با خنده ای ملیح که مهتاب را شکست
درخواهش لبش کفه ای آب بر گرفت
لرزید بر خود دل این خواب را شکست
مشکش لبالب و دو لبش خشک چون کویر
بر نعر ه ای فسانه ی سهراب را شکست
هی کرد اسب و جاده و راه حرم گرفت
دروازه های قلعه ی اعجاب را شکست
تیری حیا نکردو به مشکش اشاره کرد
اشک از نگاه مشک , تب و تاب را شکست
افتاد از فرس, وَ صدایش بلند شد
فریاد او دل ارباب را شکست
در داغ خستگی مرد , مشک هم گریست
او با ادب , طلیعه ی آداب را شکست
محمد علی رضاپور