دم روح القدس
زرأفت باگدایانش چنان گرم است رفتارش
که فرق شاه ومسکین رانمی یابی به دربارش
به لطف بودنش باما حسابی ازازل دارد
که تامحشرهمه هستیم هستی را بدهکارش
هم اونوح است وابراهیم وهم موسی وهم عیسی
عجب کاین چارتن رانیست یارایی تکرارش
شکسته نفسی اش ازلفظ(انّی مثلُکُم)یعنی
بخوانش عبد واز معبودهم کمتر مپندارش
مگو معراج فیض مختص اوشد که ازرویی
خدادر عرش نائل آمده برفیض دیدارش
به تشریف جنابش عرشیان گم کرده دست وپا
که چون مجلس بیارایند تاباشد سزاوارش
چنان آیینه ساز آیینه اش را داده صیقل که
دم روح القدس ترسم شود اسباب زنگارش
به کعبه برنمی تابد بتی دیگربه غیرازخود
بت رعناسرشتی که مسلمانند کفارش
شکوه دولتش پیدا دراحوال قریشی که
سپاه موریانه چون به هم پیچیده طومارش
تصرف گرکنددرنفس موجودات میبینی
بناکرده است سدی عنکبوت ازرشته تارش
به جای حضرتش چون شیر,خوابیده است عین الله
چه غم ازدشمنان داردچو باشدحق نگه دارش
به مصرحسن اگریکدم نقاب ازچهره برگیرد
شود ماهی چو یوسف جنس مرجوعی بازارش
به آتش می کشد خودرا خلیل الله اگرداند
صباخاکسترش را می برد درسیرگلزارش
محمّد(ص)جلوه دارحیّ سرمد,سید بطحاء
که جن وانس واهل آسمان خوانند مختارش
نیابی عمرجاویدان مگرازتیغ ابرویش
شفارادرنمی یابی مگردرچشم بیمارش
عتابش سخت عالمسوز خواهد بود بی تردید
که باشد عالمی تحت الشعاع مهررخسارش
من از اوصاف جنات النعیم این دستگیرم شد
که بوده حسن گندمگون وی الگوی معمارش
قیاس رحمتش باظرف اقیانوس ممکن نیست
کسی که هست کوثر چشمه ای از فیض سرشارش
مودت پیشه کن گرکه رضای خاطرش خواهی
مشو غافل (تراب)از خاکبوس آل اطهارش
محمدعلی کردی