شعر مدح و مناجات امام رضا (ع)
رضا جان
در ابتدای وصف تو پایان مرا گرفت
حالم کویر بود که باران مرا گرفت
نان تو مزه کرد مسلمان تو شدم
به به چه خوب،نان کریمان مرا گرفت!
من مور دشت بودم و در قصر آمدم
از ان شبی که چشم سلیمان مرا گرفت
دیشب قرار بود بیوفتم به قعر چاه
دست کریم شاه خراسان مرا گرفت
گفتند حکم سوختنم مهر خورده است!
اصلا محل نداد دوچندان مرا گرفت
هرچند کیسه های مرا غرق سکه کرد
پولش نبود،مردی سلطان مرا گرفت
گوشم نبود هیچ بدهکار هیچ اسم
از ان زمان که اسم رضا جان مرا گرفت
سید پوریا هاشمی