یک کم از اشک تو در میزان دریا کم نبود
پیش غم های تو غم های دو عالم غم نبود
هر که از تو مستقیماً روضه ات را می شنید
بس که درهَم می شد٬ اصلاً چند روز آدم نبود
سر به مُهر کربلا می بُرد در سجاده اش
آن که پیش هیچ کس غیر از خدایش خَم نبود
بعد قرآن در نزول آیه های مُحکَمات
هیچ نُطقی در جهان چون خطبه ات مُحکم نبود
پِلک بر هم می زدی کرب و بلا می شد مُرور
مقتلی کامل تر از چشمت در این عالم نبود
روضه ی در پرده ات این بود که٬ در طول راه
غیر تو با عمه جانت هیچ کس مَحرَم نبود
گرچه کشتت ذره ذره شمر ،با سَمِّ هُشام؛
در حقیقت قاتلت هم شمر بود و هم نبود
با حساب روضه ی گودال و ظهر و خیمه ها
علّتِ اصلی مرگت حتم دارم سَم نبود
مهدی رحیمی زمستان