رو سیاه امدم
دوباره با رو سیاهی اومدم
اومدم حال دلم رو خوب کنی
پیش هر طبیبی رفتم نتوست
اومدم مریضیمو تو خوب کنی
آخدا بزار باهات حرف بزنم
تو خودت گفتی صدامو دوست داری
وقتی با چشای خیس صدات کنم
گفته بودی که چشامو دوست داری
میدونم یه سالیه نیومدم
دل من که لک زده برای تو
جَوونی کردم و تو بزرگی کن
دس خالی برم بَده برای تو
حالا که من اومدم نگام بکن
تو رو به علی جوابم نکنی
جلوی مهمونای در خونتت
آخدا یه وقت خرابم نکنی
من خودم خوب میدونم چیکارهام
تو دیگه گناهمو به روم نیار
التماست میکنم منو بخر
تو رو حیدر آخدا همین یه بار
تو اگه میخوای منو بسوزونی
بسوزون ولی منو خراب نکن
پیش اون که سیلی زد به فاطمه
نوکر فاطمهتو عذاب نکن
دست خالی اومدم ولی بازم
پیرهن عزای حیدر تنمه
در خونهی علی نشستم و
این صدای روضههای حسنه
زینب از حال میره تا حسن میگه
کاش تو کوچهمون پر از حسود نبود
اگه اونجوری نمیزد به خدا
دیگه روی مادرم کبود نبود
حرفاشون کشیده شد به کربلا
صحبت از بی رحمی عدو شده
حرف یه علیِ دیگه پیش اومد
صحبت از سهشعبه و گلو شده
صحبت از گودیِ گودال شده و
یکی نیزه میزنه تو دهنش
مادری که یا بنیَّ میخونه
برای عزیزِ بی پیروهنش
حامد شریف