شعر عيد غدير خم

زینت اذان

هزار شکر که دارم ولای دُرّنجف
شدم گدای ولای خدای درنجف
.
قلم به هیبت الماس هند آوردم
نوشته ام دوسه بیتی برای درنجف

.
من از قبیله فیروزه شهر نیشابور
عنایتیست شدم آشنای درنجف
.
علیست دُرّ و نشسته است بر رکاب حرم
“وَ اِن یکاد” بخوان در سرای درنجف
.
شبیه ابر به باران رسیده ام پابوس
به اشک آمده ام در هوای درنجف
.
دلم گره به نگاه ضریح خورده و چشم
دخیل بسته به ایوان طلای درنجف
.
همیشه بین رکوع آمدم برای هبّه
منم گدای علی و گدای درنجف
.
بگو چه کار کنم تحفه ای به من بدهی؟
بگو که جان بدهم در ازای درنجف؟
.
نپرس از چه گرفت است آبرو کوفه
کشیده روی تن خود ردای درنجف
.
هر آنکه مهر کسی غیر مرتضی دارد
نگین شیشه خریده است جای درنجف
.
چقدر خون به دلش شد اویس در هجران
که شد عقیق یمن مبتلای درنجف
.
چه ربط بین ضریح علیست با انگور؟
برو سوال کن از مست های درنجف
.
نجف به پای علی سر گذاشت پر در شد
رواست سر بگذارم به پای درنجف
.
رسید مصرع آخر رسید وقت وداع
فدای حضرت حیدر فدای درنجف
.
حامد فلاحي راد

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا