ز فرط گریه
ز فرط گریهگرفته صدای تو بس کن
خدا کند کهبمیرم برای تو بس کن
تمام ایل وتبارت فدای دین گشتند
تمام ایل وتبارم فدای تو بس کن
میان خانه یخود هم حسینیه داری
گرفته بویمصیبت بنای تو بس کن
چقدر گریه وضجه؟ چقدر ندبه و آه ؟
چه کرده بادلتو کربلای تو؟؟ بس کن
چه آمده بهسرت؟ این چه حالتی ست آقا؟
نمور گشتهدوباره عبای تو بس کن
قتیل روضه وگریه به فکر زینب باش
ببین چه کردههمین روضه های تو بس کن
قبول شنیدهای آقا ” عَلی عَلَی الدُنیا…”
قبول زاده یلیلا به جای تو…بس کن
قبول دیده ای”اَلشِّمرُ جالِسُ…”آن روز
قبول…قبول…بمیرمبرای تو , بس کن
قبول…کرببلا آتشت زده اما…
قبول رفته بهغارت ردای تو بس کن
قبول هرکسیآمد تورا به سخره گرفت
کسی نداد بهدستت عصای تو بس کن
نگو که شدسپرت عمه ات میان حرم
نگو که خوردزمین پیش پای تو بس کن
قبول حرمله ینانجیب عذابت داد
گرفته استنفست لای لای تو بس کن
بیا بسنده کنآقا به روضه ی کوفه
نگو که شامشده شهر بلای تو بس کن
تو را بهمادر پهلو شکسته ات زهرا
– زفرطگریه گرفته صدای تو- بس کن
علرضا خاکساری
سلام
کل وبلاگ خیلی زیبا بود و اشعار خیلی جالبی رو درون وب به کار بردی امیدوارم که تو کار ابا عبدالله فعال تر بشی
به وبلاگ شاعر اهل بیت سعید رمضانی هم یه سری بزنید
یا حق…