شعر شهادت حضرت زينب (س)
سالار زینب
شعله آه مرا هر دلی ادراک کند
دود ان رخت عزا بر تن افلاک کند
یوسفی بود مرا پیرهنی باقی ماند
تا که تشریح غم سینه صد چاک کند
جان اگر هم بدهم پیرهنش را ندهم
کاش یارم به همین جامه مرا خاک کند
دست از چاک گریبان نکشیدم بی او
کاش دستش برسد اشک مرا پاک کند
تن عریان شده او نرود ازیادم
خواستم باد تنش را پر خاشاک کند
بی رمق خسته دویدیم به غارت نرویم
صید را دیدن صیاد چه چالاک کند
سر او را که شکستند سرم نیز شکست
آیینه می شکند جامه اگر چاک کند
خیزران بود لب و آیه تطهیر شراب
یاد آن مرثیه خون بر جگر تاک کند
موسی علیمرادی