دستهبندی نشده
سلام آقا
به رغم هجر تو شد عمر من تمام آقا
گدای اول صبح آمده… سلام آقا
صِدام کردی و خود را زدم به نشنیدن!
نگشته ام سحری با تو همکلام آقا
غریبه ها همه با سنگ، می زنند مرا
رهام کن! که بد افتاده ام به دام آقا
نبوده حرفی از ارباب رعیتی اما
نداشت نوکر تو ذره ای مرام آقا
اگرچه من نمکم را هم از شما دارم
ولی تو خیر ندیدی از این غلام آقا
سزای بچهء بد می رسد به بابایش
شدی بخاطر من، تو بی احترام آقا
همیشه نان حلال، اشک، روزیم کرده
مرا بگیر ز هر لقمهء حرام آقا
به سمت کرببلا که تو زائرش هستی
سلام می کنم از روی پشت بام آقا
فدای مادر پهلو شکستهء تو شوم
که درد می کشد این روزها مدام آقا
چهل نفر که علی را نشانه می رفتند…
لگد زدند به صدیقه هر کدام آقا
خدا کند که کسی پشت میخ در نرود
اگر که رفت، نمی آورد دوام آقا
رضا دین پرور