شعر شهادت امام حسن (ع)

شراره غم

بر سینه شراره های غم خورد
چون ضربه به غیرت حرم خورد

در شهر مدینه وسط روز
تشییع جنازه ات بهم خورد

خون میچکد از کنار تابوت
برپیکرتو تیر ستم خورد

خونی شدن کفن، مدینه
از پهلوی مادرت رقم خورد

این تیزی تیرها کجا و
آن میخ که بر قلب حرم خورد

مادر به اشاره گفت فضه!
در با چه شتابی به سرم خورد؟

دیدی کف پای یک حرامی
بر چادر پاک و محترم خورد

آخه در کرب وبلا میان گودال
جسمی ست که نیزه دم به دم خورد

زینب به حسین رسید اما
یک ضربه لگد به هر قدم خورد

فریاد زد ای حسین برخیز
دستان عدو به معجرم خورد…

این دست همان بود که روزی
در کوچه به روی مادر خورد

شاعر؟؟؟

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا