شعر روضه امام صادق(ع)
فقیر بذل نگاه تو یا ولی الله
اسیر زلف سیاه تو یا ولی الله
به انتظار پناه تو یا ولی الله
نشسته بر سر راه تو یا ولی الله
تویی کریم کریمان و ذوالکرم هستی
تو سرپناه من و خانواده ام هستی
حدیث فضل تو اذکار هرشب شیعه
همیشه نام قشنگ تو بر لب شیعه
تویی رئیس بلاعزل مذهب شیعه
الا امیر و علمدار مکتب شیعه!
به لطف کرسی درس تو جعفری شده ام
من از دعای شما بوده حیدری شده ام
تو عشق هر دل بی تاب عاشقی مولا
اصول دینی و قرآن ناطقی مولا
و ماورای تمام حقایقی مولا
تویی که پیر و مراد نوابغی مولا
دو دست خالی من هم دخیل احسان ات
سرم فدای تو و “جابر بن حیان” ات
خوشابه حال دلی که فقط اسیر تو شد
اسیر و سائل و مسکین و مستجیر تو شد
خوشا به حال کسی که “ابوبصیر” تو شد
میان آن همه , شاگرد سربه زیر تو شد
هر آن که سوی تو آمد اداره اش کردی
کسی که زائرتان شد “زراره” اش کردی
ششم ستاره ی دنباله دار زهرایی
ششم مربی فقه و اصول دنیایی
دلیل خلق زمین بلکه اسمان هایی
تو که مقرب محبوب حق تعالی یی
فقط نه جان جهان و جهان جان هستی
هماره مرجع تقلید شیعیان هستی
بیا و پای دلم را به خانه ات وا کن
“حضور میطلبم سینه را مصفا کن”
ز شوق دیده ی من را شبیه دریا کن
تنور خانه ی خود را سپس مهیا کن
حلال مهر شما قطره قطره ی خونم
خلیل نار تو هستم ز نسل “هارونم”
همیشه عطر حضورت در این حوالی هست
و با روایت تو عشق و شور و حالی هست
سحر , حسینیه , جایت همیشه خالی هست
به یاد روضه ی تو در دلم ملالی هست
برای زائر خود سایبان نداری که…
کنار تربت خود روضه خوان نداری که…
شبی که خانه ات آقا پر از خطر شده بود
شبی که قلب حزینت پر از شرر شده بود
شبی که مادر مظلومه نوحه گر شده بود
شبی که دشمنت از بام حمله ور شده بود
تو رو به قبله و گرم خدا خدا بودی
میان نافله ات غرق ربنا بودی
به زیر سایه ی شعله اگر که مویت سوخت
به یاد گونه ی سرخی دوباره رویت سوخت
به جبر فرصت کوتاه گفتگویت سوخت
شبیه تشنه لب کربلا گلویت سوخت
سر برهنه , بدون عصا کجا رفتی ؟؟
به دست بسته ولیِّ خدا کجا رفتی؟؟
میان کوچه رسیدی به زحمت افتادی
“کشید بند طناب و به سرعت افتادی”
کنار مرکب دشمن به شدت افتادی
عزیز حضرت زهرا به صورت افتادی
ببین که آخر عمری چه بر سرت آمد
صدای ناله ی جانسوز مادرت امد
چه کرده با دلت آقا جفای پی در پی
شکنجه و تبعات بلای پی در پی
تمسخر همه و ناسزای پی در پی
هجوم درد و غم و غصه های پی در پی
ز خون کنج لبت یاد باغ لاله کنم
دوباره یاد زمین خوردن سه ساله کنم
سه ساله گفتم و نام رقیه جان آمد
سه ساله گفتم و لکنت بر این زبان آمد
همینکه حضرت زهرا به روضه مان آمد
صدای ناله ی جانسوز روضه خوان امد:
فراق شاپرکی را سراغ دارم که…
دو گوش دخترکی را سراغ دارم که …
علیرضا خاکساری