شعر مدافعان حرم
بسم ِ ربّ ٱلشهدا؛ ربّ حسین بن علی(ع)
موسم وعدهٔ صادق شد و قولِ ازلی
وقت پیروزی خورشید رسیده ست بیا
شب زمینگیر شد و وقت سپیده ست بیا
بر زمین خورد٬ چه جانانه و غرق وحشت
پرچمِ مشکیِ تکفیری و وهابیّت
برگهٔ فوتیِ تو با خط خون شد امضا
ای حرامی به تماشا بنشین مرگت را
سعی کن بیشتر از پیش حواست باشد
نشوی باعثِ تشویش! حواست باشد
فاطمیون شده و پشت تو را لرزاندیم
معنیِ سیطره را خوب به تو فهماندیم
خاطرت هست چه بیچاره نشستی در خون؟!
پایِ حشدُالشعبی٬ زینبیون٬ حیدریون
خاطرت هست که سردار سلیمانی را؟!
مالک اشترِ با غیرتِ ایرانی را
آنکه بی واهمه حق را به تسلسل انداخت
غضبش باورتان را به تزلزل انداخت
خوب دیدی تبِ این موهبتِ واجب را
عِرْق ما را به علی(ع) بن ابیطالب را
حرم ِ عمهٔ سادات مدافع دارد
گنبدش فرضِ محال است ترک بردارد
قصد جنگیدنِ با ظلم و کجی ها داریم
در دلِ واقعه محسن-حججی ها داریم
سر سپردیم ولی باج ندادیم به تو
تختِ فرماندهی و تاج ندادیم به تو
پوزه ات خُرد شد از غیرتِ مردانِ دلیر
گفته بودیم که بازی نکنی با دُم ِ شیر
ما فداییِ همان فاتحِ خیبر هستیم
دانش آموختهٔ مکتبِ حیدر(ع) هستیم
روی خمپاره نوشتیم ظفر نزدیک است
اندکی حوصله و صبر! سحر نزدیک است
عیشِ عرفانیِ دلباختگان کامل شد
وقت «جاءٱلحق» و فصل «زهقَ ٱلباطل» شد!
مرضیه عاطفی سمنان