شعر مدح و مرثیه حضرت ام البنین (س)
ای مایه ی فخر جهان… ام البنین
نور زمین و آسمان… ام البنین
ای نور جمع قدسیان… ام البنین
صاحب کرم در هر زمان… ام البنین
ای دستگیر مستمندان جهان
ای ماهتاب روشن کون و مکان
تو جانشین حضرت زهرا شدی
تو بعد زهرا , همسر مولا شدی
تو سفره دار خانه ی سقا شدی
تو روضه خوان داغ عاشورا شدی
جانم بگیر و سایه ات را کم مکن
آتش بزن بر جان من , خاکم مکن
زهرا نهاده چادرش را بر سرت
جانم به قربان تو و آب آورت
زینب شده هم یاور و هم دخترت
لرزه فتاده از چه رو بر پیکرت؟
از غربت ارباب بر سر میزنی
با دیده ی پر آب بر سر میزنی
تو در مدینه گفتی از داغ حسین
با سوز سینه گفتی از داغ حسین
از ظلم و کینه گفتی… از داغ حسین
تو بی قرینه گفتی از داغ حسین
تا روضه میخواندی , دل آتش میگرفت
هر دشمن ناقابل آتش میگرفت
گفتی حسین و… شهر , عاشورا شده
گفتی حسین و… خانه ای غوغا شده
گفتی حسین و… مستمع زهرا شده
زینب دوباره از غم او “تا” شده
گریه کن و این شهر را ویرانه کن
ما را بگیر و محرم این خانه کن
چشم گنه کار من و دست کرم
حسرت به دل مانده , نداری یک حرم
افکنده ای چادر سیاهت بر سرم
نامادری بچه های مادرم
برگ براتی دست این نوکر بده
قول شفاعت در صف محشر بده
پوریا باقری