شعر مدح و مناجاتشعر مناجات با خدا
شعر مناجات با خدا
با نامه ای سیاه و وجودی پر از گناه
بر درگه خدای خود آورده ام پناه
خالی تر از همیشه و عاصی تر از همه
رو کرده ام به سوی تو, هرچند روسیاه
من را بخر که نرخ خودم را شکسته ام
چوب حراج بر تن من خورده با گناه
روزی که هر که با عملی می رسد به تو
من در بساط خویش چه دارم به غیر آه
من خواب ماندم و ثمرم سوخت ای خدا
-یک قرص نان بده- ثمرم را خودت بخواه
یک قرص نان که فاطمه می پخت کافی است
خلقی به کوله بار بگیرند زادِ راه
مهر علی و آل علی توشه ی من است
حُبُّ الحسین, روضه ی او, اشک گاه گاه
با یال خون گرفته و با زین واژگون
از قتلگاهِ شاه که برگشت ذوالجناح
پای برهنه عمه ی سادات می دوید
پای برهنه, عمه ی سادات, قتلگاه
ای شمر, خوب دور و برت را نگاه کن
خنجر نکش که مادرمان می کند نگاه
امیر عظیمی