شعر ولادت حضرت امیر المومنین علی (ع)
کعبه وا شد , همه جا بوی خدا پیچیده
آیه ی سوره ی ایمان همه جا پیچیده
بندِ قنداقه نبندید به دستانِ خدا
کور باشند همه شرک پرستانِ خدا
دست های نبیُ اللّه به زیرِ سَرِ او
کلِّ عالم بخدا تکه ای از شهپرِ او
گفت با حضرتِ خاتم : بگو ای ملجا نور
دَم ز “تورات” زَنَم , یا که ز “انجیل” و “زبور”؟
از چه گویم که بیارند به علمم ایمان؟
معجزه ساز شوم یا که بخوانم قرآن؟
گفت: “قَدْ اَفلَحَ” , پیغمبرِ خاتم خندید
همه جا آیه ی قرآنِ خدا می تابید…
کودکی ات همه را مات نموده است علی
قبِل تو هیچ کس از خلق نبوده است علی
پدرِ خاک شدی و , گِلِ ما از خاکت
شیعه را خلق نمودند ز خاکِ پاکت
دستِ تو دست خدا , چشمِ تو ”عین اللّه” است
سینه ات مملوِ از آتشِ سِرُّ اللّه است
سندِ نطفه ی پاک است , ولای تو علی
پدر و مادرمان باد فدای تو علی…
خیبر از ضربتِ شصتت , چه مکافاتی دید
خاک , از گردشِ تیغِ تو مباهاتی دید…
قدرتِ ضربه ی شمشیرِ تو بی همتا بود
وسطِ معرکه , جنگیدنِ تو غوغا بود
تو خدا , نه , ولی اوصافِ خدایی داری
چقَدَر شیعه ی خوش قلب و ولایی داری
ما ز ایران و همه پیروِ سلمانِ توأیم
همگی جان به کف و گوش به فرمانِ توأیم
شُکر دارد بخدا , شیعه ی حیدر بودن
شُکر دارد پسَرِ حضرتِ مادر بودن
با حسین و حسنت نیز برادر بودن
کاش قسمت بشود یاورِ خواهر بودن
خوش به حالِ شهدای حَرَمت یا زینب
میشود روزِ جزا , محکمه اش با زینب
راستی روزِ پدر , جای شهیدان خالی
جای آن همسفران , رویْ سپیدان خالی
بچه هاشان همگی چشم به راهند هنوز
همسرانِ شهدا , گرمِ نگاهند هنوز…
قطعه ای عکسِ پدر , قاب شده بر دیوار
جایشان سبزتر و سبزتر است از هربار
یا علی مدحِ تو را ختم نمودم با عشق
با سرودن ز حوالیِ غریبانِ دمشق
پدرِ واقعیِ شیعه تویی مولا جان…
سایه ات کم نشود , از سَرِ ما “بابا جان”
پوریا باقری