شمیم فاطمیه
شمیم فاطمیه عطر و بوی غم دارد
چقدر شرح غم فاطمه اِلَم دارد
عزیز فاطمه مهدی شود دعاگویش
کسی که فاطمیه چشم خیس و نم دارد
خوشا به حال کسی که به ماتم زهرا
به روی شانه خود پرچم و عَلَم دارد
در این عزا به در خانه گر زدی پرچم
بدان که شیعهای و ذات تو جَنَم دارد
بزن به سینه بدانند از رگ سلمان
چقدر فاطمه گریهکن عَجم دارد
بگو شهید شده فاطمه، بگو شیعه
قسم به فاطمه این ادّعا قسم دارد
چه شد که بانوی حیدر خمیده شد قَدّش
چقدر روضه آن کوچه زیروبَم دارد
میان کوچه چه شد که غریب گیر افتاد؟
کسی که خیل ملک خادم و حَشَم دارد
بهجز حسن کسی این را ندید که مادر
زکوچه آمد و یک گوشواره کم دارد
نوشته شیخ مفید در به روی او اُفتاد
گمان کنم که همین شد که قَدِّ خَم دارد
زراه هر کسی آمد لگد به زهرا زد
چقدر فاطمه در کوچه مُتّهم دارد
نشد بگوید علی رو اگر که پوشاندم
ازآن کشیده همه صورتم وَرم دارد
کجا رویم و به که این غم گران گوییم؟
که فاطمه نه مزاری نه یک حرم دارد
مجتبی صمدی شهاب