شعر ولادت امام رضا (ع)

شهنشاه و مولای طوس

چه زیباست غرق رهایی شدن
رها در حریم خدایی شدن

در آغوش پروانه ها پر زدن
شبیه کبوتر، هوایی شدن

کنار ورودی باب الجواد
به لطف رضا، کربلایی شدن

زمان تماشای گلدسته ها
پریشان شیخ بهایی شدن

شده کیمیا خاک طوس و خوش است
در ایوان طلایش، طلایی شدن

به مشهد سفر کردن و بعد از آن
علی بن موسی الرضایی شدن

نگاهم به دست کریم رضاست
بهشتم همیشه حریم رضاست

رضا زمزم است و رضا کوثر است
رضا عاشق روضه ی مادر است

سه جا او می آید به دیدار ما
رضا از هر آقایی آقاتر است

رضا یار ما در حساب است و قبر
رضا شافع عرصه ی محشر است

رضا وارث ذوالفقار علی
رضا نور چشمان پیغمبر است

در امواج دریای درد و بلا
رضا کشتی است و رضا لنگر است

رضا نور چشمان معصومه است
رضا هستی حضرت خواهر است

نگاهم به دست کریم رضاست
بهشتم همیشه حریم رضاست

دلم در حرم از غم آزاد شد
وجود پر از غصه ام شاد شد

به لطف شهنشاه و مولای طوس
چه ویرانه هایی که آباد شد

نسیم آمد و گفت در گوش آب
که جارو کش صحن او باد شد

دل خاک از داغش آتش گرفت
دل پنجره سوخت، فولاد شد

ببین در حریم پر از نور او
بهشتی که سهم گوهرشاد شد

رضا آمد و با وجود رضا
در ایران شفاخانه ایجاد شد

فقط ضامن بچه آهو، که نه
رضا ضامن هر چه صیاد شد

نگاهم به دست کریم رضاست
بهشتم همیشه بهشت رضاست

در اینجا پر از شور و حیرانی ام
هم آغوش دریای طوفانی ام

به اندازه چشم بر هم زدن
گذشته است شب‌های طولانی ام

گدایم ولی موقع بازگشت
پر از آیه های فراوانی ام

قمی هستم و از همان کودکی
به دنبال یار خراسانی ام

منم آنکه نام امام رئوف
شده نقش سربند پیشانی ام

به یاد شهیدان نفس می کشم
پر از شور قاسم سلیمانی ام

نگاهم به دست کریم رضاست
بهشتم همیشه حریم رضاست

به صحنش رسیدم ، که باران گرفت
دل مرده ام لحظه ای جان گرفت

غریبانه غرق زیارت شدم
لبم بوی آیات قران گرفت

گدا بودم و شاهم از لحظه ای
که دست مرا دست سلطان گرفت

خوشا آن فقیری که بی واسطه
بر این سفره سیراب شد، نان گرفت

یتیمی که سرمایه اش اشک بود
کم آورد اما فراوان گرفت

اسیری هم از صحن آزادی اش
کلید رهایی ز زندان گرفت

نظرکرده بی شک امام زمان
به شعری که اینگونه پایان گرفت:

نگاهم بدست کریم رضاست
بهشتم همیشه حریم رضاست

دلم حسرتی جز زیارت نداشت
به شبهای بی نور عادت نداشت

اسیر خراسانم و چشم من
بدون حرم خواب راحت نداشت

بگو موسم حج به مشهد رود
مسلمان اگر استطاعت نداشت

ببخشید این شعر درمانده را
اگر بهره ای از بلاغت نداشت

ببخشید اگر شاعر خسته جان
برای سرودن بضاعت نداشت

ولی غیر از این بیت روی لبش
به هنگام عرض ارادت نداشت

نگاهم به دست کریم رضاست
بهشتم همیشه حریم رضاست

در این بحرمواج ساحل کجاست
به جز خانه ی دوست منزل کجاست

چگونه بفهمیم بی نور او
که حق در کجا هست و باطل کجاست

سیاه است دلهایمان یارضا
خبردارمان کن که مشکل کجاست

من از شرح اوصاف تو عاجزم
ثناخوان توکیست؟دعبل کجاست؟

نگاهم به دست کریم رضاست
بهشتم همیشه حریم رضاست

در اینجا ملائک قدم می زنند
گناهان ما را قلم می زنند

به یاد علمدار، میدان آب
به زودی نماد علم می زنند

به زودی از اینجا به صحن بقیع
مسیر حرم تا حرم می زنند

به یاد و به نام امام حسن
در این شهر دار الکرم می زنند

ببخشید اگر هیأتی هایمان
برای حسن سینه کم می زنند

برات مدینه و یا کربلا
در اینجا برایم رقم می زنند

خوشا خادمانی که در این حرم
فقط از صفای تو دم می زنند

نگاهم به دست کریم رضاست
بهشتم همیشه حریم رضاست
 
زدم در هوایت پر و بال را
چشیدم اگر احسن الحال را

منم آنکه هنگام تحویل سال
گرفتم فقط از تو اقبال را

شفا می دهد گرد و خاک حرم
جزامی و کور و کر و لال را

چه میخواهد از دار دنیاکسی
که با تو زده قرعه ی فال را

به فیض زیارت که نائل شدم
گرفتم ز تو روزی سال را

دلی که به پابوس سلطان رسد
زیارت کند احمد و آل را

نگاهم به دست کریم رضاست
بهشتم همیشه حریم رضاست
 
حریم تو از چشم بد دور شد
و بد خواه این آستان کور شد

از اینجا به عرش خدا پل زدند
خراسان تو وادی طور شد

به پابوس تو آمدم بارها
و حج فقیرانه مقدور شد

تو گنجینه ی علم پیغمبری
کرامات تو « سر مستور» شد

به ذره نظر کردی ای آفتاب
که در این حرم ماند و مشهور شد

فقط یا علی گفتم و ناگهان
ضریح تو هم غرق انگور شد

به محض رسیدن به باب الجواد
بساط غزل‌خوانی ام جور شد

نگاهم به دست کریم رضاست
بهشتم همیشه حریم رضاست…..

 روح‌اله‌ گایینی
 حسن‌ عطایی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا