شه زاده حرم
گیسو به باد می دهی و دلبری علی
پا در رکاب می زنی و محشری علی
ابرو نهان کن از نظر خیرهٔ حسود
آیینه دار صورت پیغمبری علی
قامت مگو قیامت زهراست قامتت
از بس که قد کشیده ای و محشری علی
گرم طواف روی تو آل ابوتراب
غرق عبادتی و خدا منظری علی
وصفت همین بس است که در کوی رب عشق
شه زاده حرم, علی اکبری علی
وجه غیور هر غضبت وقت حمله ها
گاه رجز تو منتسب از حیدری علی
بین خطوط روی جبینت پر از خداست
ابن الحسین لیلی لیلای کربلاست
نور خدا ز صورت تو دیده می شود
پیغمبرانه بر همه تابیده می شود
شمشاد قامتی و به شمشیر کوفیان
گلبرگ ها ز ساقه تو چیده می شود
مثل بلور شیشه ای سنگ خورده ای
با بوسه ای وجود تو پاشیده می شود
مقراض اهل کوفه چه آورده بر سرت
هر گوشه ای ز دشت تنت دیده می شود
در زیر سم اسب تنت مثل زعفران
بر روی سنگ ها همه سابیده می شود
جسمی که زیر ضربه به هم ریخته چه سان
هر تکه ای به روی عبا چیده می شود
بر ناله های ممتد بابا کنار تو
از سوی لشگری همه خندیده می شود
قلبی که از تمام تنت پاره تر شده
با هر صدای قهقه رنجیده می شود
دنبال زینب آمده سقای عالمین
فریاد می زنند که وای از دل حسین
قاسم نعمتی